نام تو
خبر آمد خبری در راه است ...
۲ مرداد ماه
اول: حسرت بي امان، سكوت تلخ، بغض عميق و چشم هاي خيره ... حديث اين روزهاي من است. كاش كسي مرا مي نوشت و من تيتر روز مي شدم، شايد ... شايد به یادت مي آمدم ...
آخر: مرا نه به چادر روي سرم، نه با مدرك تحصيلي نداشته ام، نه به كتاب حجيم در دستم، نه با كيف پول خالي ام ... نسنجيد ... ديوار آجري خانه ام، تلوزيون قديمي اتاق پذيرايي، كتابخانه انباشته ار كتب قديمي و خاك گرفته ... من آجر و سنگ و كاغد و چوب نيستم!
من خود خودم هستم ... هرچند روزي يا سنگ خواهم شد ... يا كاغد و يا ...
(شاكي ام. خيلي ...)
اول و آخر: تو
ح مبین
تو هر چقدر هم شاکی باشی دوست داريم .. آخه قشنگ تو از کجا می دونی از يادش رفتی؟؟ .. د معلومه نمی دونی ..
دستم نمی رسد كه دل از سينه بر كنم باری علاج شوق گريبان دريدن است با اهل درد شرح غم خود نمی كنم تقدير غصه ی دل من نا شنيدن است روزگاری بود که بر منزل دل راهی بود .... نگذاشتند که دل را به سر کوچه معشوق برم **** فکر کنم خیلی وقت باشه که سعادت نداشتم بنویسم .. اما امدم .. خواندم .... اما ...... خیلی التماس دعا .. مخصوصا در این ایام و لیالی رجب المرجب .. یا علی
چه قدر قشنگ . من خود خودم هستم ...اگه دوست داشتی يه سر بيا بلاگم . خوشحال می شم .
راستی حلول ماه مبارک اجب و ميلاد امام باقر رو هم تبريک می گم . شاد باشيد .
چقدر شاکی...................
حالا من شاکی باشم؟؟ معلومه کجايی خانوم خانوما؟
دوستم کجاييييييييييی؟
به نام حضرت دوست سلام خسته نباشی کارهای خوبی داری وبلاگ من را هم درياب http://hezbollahmoghavem.blogfa.com/
سلام نوشته هاتون زیبا هستندومفید التماس دعا از شما داریم خیلی خوشحال میشم به ما سر بزنید در همه ی امور موفق باشید
سلام التماس دعا دارم و براتون آرزوی موفقیت التماس دعا